حاجیان آمدند با تعظیم
شاکر از رحمت خدای رحیم


مر مرا در میان قافله بود
دوستی مخلص و عزیز و کریم


گفتم او را بگوی چون رستی
زین سفر کردن به رنج و به بیم


شاد گشتم بدانکه حج کردی
چون تو کس نیست اندر این اقلیم


باز گو تا چگونه داشته ای
حرمت آن بزرگوار حریم


چون همی خواستی گرت احرام
چه نیت کردی اندر آن تحریم


جمله برخود حرام کرده بدی
هرچه مادون کردگار عظیم


گفت: نی! گفتمش زدی لبیک
از سر علم و ز سر تعظیم


می شنیدی ندای حق و جواب
باز دادی چنانکه داد کلیم؟


گفت: نی! گفتمش چو در عرفات
ایستادی و یافتی تقدیم


عارف حق شدی و منکر خویش
به تو از معرفت رسید نسیم؟


گفت: نی! گفتمش چو می رفتی
در حرم همچو اهل کهف و رقیم


ایمن از شر نفس خود بودی
در غم حرقت و عذاب حجیم؟


گفت: نی! گفتمش چو سنگ جمار
همی انداختی به دیو رجیم


از خود انداختی برون یکسو
همه عادات و فعلهای زمیم؟


گفت: نی! گفتمش چو می کشتی
گوسفند از پی اسیر و یتیم


قرب حق دیدی اول و کردی
قتل و قربان نفس دون لئیم؟


گفت: نی! گفتمش چو گشتی تو
مطّلع بر مقام ابراهیم


کردی از صدق و اعتقاد یقین
خوشی خویش را به حق تسلیم؟


گفت: نی! گفتمش به وقت طواف
که دویدی به هروله چو ظلیم


از طواف همه ملائکتان
یاد کردی به گردعرش عظیم؟


گفت:نی! گفتمش چو کردی سعی
از صفا سوی مروه بر تقسیم


دیدی اندر صفای خود کونین
شد دلت فارغ از حجیم و نعیم؟


گفت:نی! گفتمش چو گشتی باز
مانده از هجر کعبه دل به دو نیم


کردی آنجا به گور مر خود را
همچنانی کنون که گشته رحیم؟


گفت: از این باب هر چه گفتی تو
من ندانسته ام صحیح و سقیم


گفتم: ای دوست پس نکردی حج
نشدی در مقام محو مقیم


رفته و مکه دیده آمده باز
محنت بادیه خریده به سیم


گر تو خواهی که حج کنی پس از این
این چنین کن که کرامت تعلیم

سفر اهل سلوك

عمر بگذشت، ز تقصیر حذر باید کرد
به در کعبه ى اسلام گذر باید کرد


ناگزیرست در آن بادیه از خشک لبى
تکیه بر گریه ى این دیده ی تر باید کرد


گرد ریگى که از آن زیر قدمها ریزد
سرمه وارش همه در دیده ى سر باید کرد


آب و نان و شتر و راحله تشویش دلست
خورد آن مرحله از خون جگر باید کرد


روى چون در سفر کعبه کنند اهل سلوک
از خود و هستى خود جمله سفر باید کرد


سر تراشیدن و احرام گرفتن سهلست
از سر این نخوت بیهوده بدر باید کرد


شرح احرام و وقوف و صفت رمى و طواف
با دل خویش به تقریر دگر باید کرد
 

سلاااااامممم به دوستان عزيزم

اِهِم اِهِمــ

يكي نيس بگه خجالت بكش حاج خانوم آينده ....

بهله ديگهــ...

انشالله الحمدلله دوشنبه عازمم به ...

واي اصن باورم نميشه

يني ميشه منم دورش بگردم؟؟

خلاصه بدي ديدن ازم به بزرگيتون حلال كنين

ديگه همين ديگهـ..

ممنون تبجهتون!

خداحافظ

نظرات شما عزیزان:

پرند

ساعت18:20---14 اسفند 1391

عزیـــــــــــــــــــــــــــ ــــــــزمــــــــــــــــــ

واااااااااااااااااااااااایــ ــــــــــــییییی
چه ققققققققققققققققققد دووووووووووس داشتیـــــــــــــــــــــــــ بریـــــــــــــــــــــــــــ ـــ

میبووووووووووووووووووووووووو وووووووووووووووووووووووووووووو ووووسمتـــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــ

التماس دعا گلمــــــــــ

بغلت میکنم از دوووووووووووووور

اونجا فوق العادست
عالیهــ


واسه منم دعا کن نگار جوووووووووووووووون

پرند

ساعت18:17---14 اسفند 1391

جووووووووووووووووووووووووووووو ووونــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــمـــ ــــــــــــــــــــــــــــ خانووووووووووووووووووووووووووو وووووووووووووم گلـــــــــــــــــــــ


جووووووووووووووووووووووووووو ونمـ عززززززززززززززززززززززززززززز یزززززززززززززززززمـــــــــــ ــــــــــــــ
الهیـــــــــــــــــــ به سلــــــــــــــآآآآآآآآمتیـــ ــ بریـــــــــــــــــــــو به سلامت و خوشی و خیر برگردی خـــــــــــآنوم گلــــــــــــــــــــــــــت نازنیـــــــــــــــــــــنمــ ــــــــــــــــــــ

حـــــــــــــــــــآج خانووووووووووووووم آیندهــــــــ ای جانمـــــــــــــــــــ

تو حلالی عزیزمـــــــــــــ
تو باید منو حلال کنی و ببخشی توام لفطا

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: